معنی کفن - لغت نامه دهخدا
معنی کفن
- کفن
(رَ) - کفن پوشانیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پوشاندن جسد مرده با کفن. (فرهنگ فارسی معین) : کفن المیت، جامه پوشانیدن آن مرده را. (ناظم الاطباء).
- کفن و دفن، کفن پوشاندن به مرده و دفن کردن اورا:
چو شدش کار کفن و دفن بساز
خلق گشتند از مزارش باز.
طالب آملی (از آنندراج).
، در خاکستر گرم پوشیدن وپنهان کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کفن الخبز فی المله، نان را در خاکستر گرم پوشانید. (از اقرب الموارد) ، رشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رشتن پشم. (تاج المصادر بیهقی) : کفن الصوف، رشت پشم را. (ازاقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا