جدول جو
جدول جو

معنی کفت

کفت
(کِ)
کتف بود یعنی دوش. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 38). دوش و سر دوش. (برهان). کتف. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). کتف و شانه و دوش و سردوش (ناظم الاطباء). کت. سفت. هویه. (یادداشت مؤلف) :
عرابی، ذوالاکتاف کردش لقب
چو از مهره بگشاد کفت عرب.
فردوسی.
یکی کوه یابی مر او را بتن
بر و کفت و یالش بود ده رسن.
فردوسی.
سرانجام ببرید هردو ز کفت
سزد گر بمانی از این در شگفت.
فردوسی.
فکندش به یک زخم گردن ز کفت
چو افکنده شد دست عذرا گرفت.
عنصری
لغت نامه دهخدا