جدول جو
جدول جو

معنی کفاف

کفاف
(کِ)
کفاف الشی ٔ، فراز گرفتن هر چیزی و پیرامون و کنارۀ آن. (منتهی الارب) (آنندراج). فراز چیزی و پیرامون و کرانۀ آن چیز. (ناظم الاطباء). کفاف چیز. گرداگرد او. (شرح قاموس) کفاف الشی ٔ، حتار آن. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، کفاف السیف،دم شمشیر. (منتهی الارب) (آنندراج). دم شمشیر و تیزی آن. (ناظم الاطباء). کفاف شمشیر، دم تیز آن. (از اقرب الموارد) ، آنچه بر چیزی دوزند. (ناظم الاطباء). جای حاشیه دوزی لباس. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ کفف و جمع الجمع کفّه. (منتهی الارب). جمع واژۀ کفه. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ کفّه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مفردات آن شود
لغت نامه دهخدا