جمع واژۀ کافی. مردان کافی و با کفایت و درست و کامل و فاضل و کارکن و مردان قابلی که از عهدۀ تکالیف امور محولۀ بخود بخوبی برمی آیند. (از ناظم الاطباء). مردان با کفایت. رجال کاردان. کارگزاران. (فرهنگ فارسی معین). دانایان کارگزار. (غیاث) (آنندراج) : خواجۀ بزرگ بوعلی آن سید کفات خواجۀ بزرگ بوعلی آن مفخر گهر. فرخی. در همه معانی مقابلۀ کفات نزدیک اهل مروت معتبر است. (کلیله ودمنه). از کفات ایام و دهات روزگار کس در گرد او نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 357). رجوع به کافی و کفاه شود