جل از پشت ستور برگرفتن، یقال کشط الجل عن الفرس، پوست شتر باز کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برهنه کردن، منه قوله تعالی ’واذا السماء کشطت’ (قرآن 11/81) ، ای قلعت کما یقلع السقف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باز بردن چیزی از روی چیزی. (ترجمان علامۀ جرجانی) ، ستردن چنانکه حرفی یا کلمه ای را از نامه و کتابی. (یادداشت مؤلف) : و کتب الابیوردی الی الخلیفه و کتب علی رأسها الخادم المعادی فأمر الخلیفه بکشط المیم ورد القصه فبقیت الخادم العادی. (یاقوت در معجم الادباء ج 6 ص 342) ، کشیدن ناخنه از روی چشم. (بحر الجواهر)