جدول جو
جدول جو

معنی کسر

کسر
(کَ / کِ)
پارۀ اندام یا اندام تام و وافر یا نیمۀ استخوان مع گوشت یا استخوان کم گوشت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، جانب و کرانۀ متصل به زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جانب خانه. (اقرب الموارد) ، پارۀ پایین خیمه یا پارۀ فرودین خیمه که بر زمین نوردیده باشد. (منتهی الارب). جزء پایین خیمه و آن جزء ازپایین خیمه که بر زمین نوردیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال ارفع کسر الخباء. (اقرب الموارد) ، کرانه و ناحیه. ج، اکسار و کسور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- کسر الصحراء، هردو جانب دشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
، استخوان بازو نزدیک آرنج و آن را کسر قبیح هم گویند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). استخوان ساعد نزدیک مرفق کقوله ولو کنت کسرا کنت کسر قبیح. (از اقرب الموارد). کسر قبیح، استخوان بازو نزدیک آرنج. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا