معنی کژنگر کژنگر کژ نگرنده. که با کژی نگرد. کج بین. دوبین. احول. کاژ: آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ کژنگرباشد همیشه عقل کاژ. مولوی. ، بدنظر. کژنظر. بدنگاه. بدبین: روز دانش زوال یافت که بخت بمن راست فعل کژنگر است. خاقانی لغت نامه دهخدا