جدول جو
جدول جو

معنی کژنگر - جستجوی لغت در جدول جو

کژنگر
کژ نگرنده. که با کژی نگرد. کج بین. دوبین. احول. کاژ:
آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ
کژنگرباشد همیشه عقل کاژ.
مولوی.
، بدنظر. کژنظر. بدنگاه. بدبین:
روز دانش زوال یافت که بخت
بمن راست فعل کژنگر است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنگر
تصویر کنگر
گیاهی با برگ های بریده و خاردار و ساقه های سفید کوتاه و ستبر که در پختن بعضی خوراک ها به کار می رود، سرم
کنگر فرنگی: در علم زیست شناسی گیاهی با بوتۀ کوتاه، برگ های سفید خاردار، ساقه و برگ های تلخ و گل ها و شکوفه های خوراکی که در تحریک اشتها و تصفیۀ خون و تقویت سلول های مغز و قلب و کاهش مقدار کلسترول و اوره مؤثر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنگر
تصویر کنگر
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، اشوزشت، کوچ، پش، کوکن، مرغ شباویز، پسک، بوم، بیغوش، کوف، کلک، کول، شباویز، پژ، پشک، مرغ شب آویز، بایقوش، مرغ حق، بوف، مرغ بهمن، چغو، هامه، چوگک، کلیک، آکو برای مثال نی چو طاووس خودنمای باش / نه به ویران وطن چو کنگر کن (ابن یمین - ۴۸۳)
گدای سمج که با پررویی و بی شرمی گدایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ نَ ظَ)
احول. کج بین. بدنگاه. (ناظم الاطباء). کژبین. کژچشم. لوچ، که براستی و درستی ننگرد. که راست نبیند:
هرآنکه دید ترا با پدر همی گوید
که دیدۀ دل داناش کژنظر نبود.
سوزنی.
، حسود. رشکین. بدخواه، بدبین. بدنگاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
دهی از دهستان ابهررود است که در بخش ابهر شهرستان زنجان واقع است و 335 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کِ گِ)
نام سازی است و آن را بیشتر مردم هندوستان نوازند و آن را کنگری گویند. (برهان) (جهانگیری). نام سازی است که در هندوستان غالباً نوازند. (آنندراج). نام سازی است که آن را کنگره و کنگری نیز گویندو اهل هند نوازند. (فرهنگ رشیدی). سازی است که در هندوستان متداول است و آن مرکب است از چوبی بلند که بر آن دو تار بسته است و بر هر طرف چوب کدویی نصب شده. (فرهنگ فارسی معین). نام یک نوع سازی مر اهالی هندرا که کنگره نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
رگ جانم چو کنگر می نوازد
نه ظاهر، بلکه در سر می نوازد.
روزبهان پارسی (از فرهنگ رشیدی).
- کنگر زدن، نواختن آن را:
خواهی که شوی قبول ارباب زمن
کنگ آور و کنگری کن و کنگر زن.
عبید زاکانی (دیوان چ استانبول ص 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ رَ زِ)
دهی از دهستان کوکلان است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدکاوس واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
رستنیی باشد معروف وآن بیشتر در کوهستان روید و کناره های برگ آن خارناک می باشد و آن را پزند و با ماست خورند. قوت باه دهد و عرق را خوشبوی کند و به عربی حرشف و جناح البیش خوانند. (به کسر بای ابجد) و شوکهالدمن هم می گویند. و تخم آن را حب العزیز و حب الزلم و فلفل السودان خوانند. (برهان). رستنیی باشد معروف کناره های آن خاردار و آن را پخته با ماست بخورند. (آنندراج). گیاه معروف که در پایه های کوه روید و کناره های آن خارناک بوده و آن را با ماست آمیخته خورند و کنگرماست گویند. (فرهنگ رشیدی) (از جهانگیری). حرشف. (مفاتیح). جناح النسر. حرشف و صمغ آن کنگرزد است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حرشف بستانی. (ابن بیطار از یادداشت ایضاً) و حرشف که به پارسی کنگر گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). او را به تازی حرشف گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). گیاهی است از تیره مرکبان و از دستۀ لوله گلی ها. این گیاه در حقیقت یکی از گونه های خار تاتاری می باشد. گیاهی است علفی و پایا با برگهای متناوب و خاردار و بریده، گلهای آن صورتی رنگ و شبیه گلهای خار تاتاری است. کنگر علفی است خودرو و در صحاری خشک و لم یزرع آسیا (از جمله ایران) و آفریقا می روید. برگهای تازۀ این گیاه را در اغذیه به کار می برند و مخصوصاً از آنها خورش لذیذی تهیه می کنند. گندل. جندل. کویب. کعیب. کعوب. عقوب. کنگر معمولی. توضیح اینکه غالباً این گیاه را با کنگر فرنگی اشتباه می کنند. (از فرهنگ فارسی معین) :
که داند قدر سنبل تا نبیند
برسته همبرش سعدان و کنگر.
ناصرخسرو.
کنگر چوبرآورد سر از خاک زمین گفت
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم.
بسحاق اطعمه (دیوان ص 13).
کدک و کشک نهاده است و تغار لور و دوغ قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
بسحاق اطعمه.
- کنگر بری، هیشر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کنگر بستانی، کنگر فرنگی. (فرهنگ فارسی معین).
- کنگر تر، اسم فارسی حرشف رطب است. (فهرست مخزن الاودیه).
- کنگر خر، گیاهی است از تیره مرکبان و از دستۀ خار تاتاریها که پایاست و دارای ساقۀ برافراشته می باشد و در حقیقت جزو گیاهان علفی با رشد زیاد محسوب است. ساقه اش نسبتاً محکم و پرخار و برگهایش نیز پرخارند. گلهایش قرمز متمایل به بنفش و گاهی دارای لکه های سفید است و به تعداد زیاد در انتهای متفرعات ساقه قرار دارند، و به شکل گلوله های پرخار می باشد. گیاه مزبور در اکثر صحاری لم یزرع و معتدل و کنار جاده ها به فراوانی می روید. شکاعی. طوبه. کافیلو. کنگر فرنگی وحشی. (فرهنگ فارسی معین). اسم فارسی بادآورد است. (فهرست مخزن الادویه).
- کنگرفرنگی، گیاهی است از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقۀ راست و شیاردار می باشد. منشاء نخستین این گیاه را نواحی بحرالروم (مدیترانه) ذکر کرده اند ولی امروزه به منظور تغذیه و استفاده های دارویی در اکثر نقاط کشت می شود. ریشه آن حجیم و برگهایش بسیار بزرگ و منقسم و دندانه دار است. سطح فوقانی پهنک برگهایش سبزرنگ ولی سطح تحتانی آنها به علت دارا بودن تارهای سفیدرنگ و فراوان پوشیده از کرک به نظر می آید. نهنج آن بزرگ و شامل گلهای لوله ای و برگه های مختلف الشکل می باشد. گلهایش بنفش و زیبا و میوه اش به رنگ قهوه ای تیره و شفاف و دارای تارهای سفید و متعدد در قسمت انتهایی است. قسمت قابل استفادۀ غذایی این گیاه بیشتر نهنج ضخیم و گوشت دار و برگه های اطراف نهنج است ولی از لحاظ مصرف دارویی برگ و ساقۀ آن مورد توجه است. حرشف. انگینار. انگنار. قناریه. توضیح اینکه این گیاه در ایران کشت نمی شود ولی در بسیاری از مأخذ آن را با کنگر معمولی (کنگر) که یکی از گونه های خار تاتاری است اشتباه کرده اند. به قول المآثر و الآثار ص 100 ’کنگر فرنگی’ در عهدناصرالدین شاه قاجار (نیمۀ دوم قرن 13 ه. ق.) به ایران وارد شده. (فرهنگ فارسی معین).
- کنگر فرنگی وحشی، کنگر خر. گیاهی است از تیره مرکبان که در حقیقت گونۀ خودروی کنگر فرنگی است. ارتفاعش بین 30 تا 40 سانتیمتر و ساقه اش دارای انشعابات بسیار است. این گیاه در افریقای شمالی و اروپا و آسیای غربی به فراوانی می روید. خرشوف بری. زندالعبد. انگنار وحشی. کارلینا. (فرهنگ فارسی معین).
- کنگر کوهی، کنگر. (فرهنگ فارسی معین).
- کنگر معمولی، کنگر. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
کنگر خورده لنگر انداخته، به مزاح، در جائی یا نزد کسی طویل و مدیدمتوقف مانده است. (امثال و حکم ج 3 ص 1239).
، تعصب. (برهان) (اوبهی) (ناظم الاطباء). خصومت و تعصب. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 163) :
باز کژ مردم به کنگرش اندرآ
چون از او سود است مر شادی ترا.
رودکی.
، خصومت. (برهان) (فرهنگ اسدی) (اوبهی). خصومت و سرکشی. (ناظم الاطباء) ، تمرد و سرکشی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته لوله گلی ها. این گیاه در حقیقت یکی از گونه های خار تاتاری میباشد. گیاهی است علفی و پایا با برگهای متناوب و خار دار و بریده گلهای آن صورتی رنگ و شبیه گلهای خار تاتاری است. کنگر علفی است خود رو و در صحاری خشک و لم یزرع آسیا (از جمله ایران) و افریقا میروید. برگهای تازه این گیاه را در اغذیه بکار میبرند و مخصوصا از آنها خورش لذیذی تهیه میکنند گندل جندل کویب کعیب کعوب عقوب کنگر معمولی: کنگر چو بر آورد سر از خاک زمین گفت: خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم. (بسحاق اطعمه) یا کنگر بستانی. یا کنگر خر. گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته خار تاتاریها که پایاست و دارای ساقه ای بر افراشته میباشد و در حقیقت جزو گیاهان علفی با رشد زیاد محسوب است. ساقه اش نسبه محکم و پر خار و برگها یش نیز پر خارند. گلها یش قرمز متمایل به بنفش و گاهی دارای لکه های سفید است و بتعداد زیاد در انتهای متفرعات ساقه قرار دارند و بشکل گلوله های پر خاری میباشند. گیاه مزبور در اکثر صحاری لم یزرع و معتدل و کنار جاده ها بفراوانی میروید شکاعی طوبه کافیلو کنگر فرنگی وحشی. یا کنگر فرنگی. گیاهی است از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقه راست و شیار دار میباشد. منشا نخستین این گیاه را نواحی بحرالروم (مدیترانه) ذکر کرده اند ولی امروزه بمنظور تغذیه و استفاده های دارو یی در اکثر نقاط کشت میشود. ریشه آن حجیم و برگها یش بسیار بزرگ و منقسم و دندانه دار است. سطح فوقانی پهنک برگهایش سبز رنگ ولی سطح تحتانی آنها بعلت دارا بودن تار های سفید رنگ و فراوان پوشیده از کرک بنظر میاید. نهنج آن بزرگ و شامل گلهای لوله یی و برگه های مختلف الشکل میباشد. گلها یش بنفش و زیبا و میوه اش برنگ قهوه یی تیره و شفاف و دارای تار های سفید و متعدد در قسمت انتهایی است. قسمت قابل استفاده غذایی این گیاه بیشتر نهنج ضخیم و گوشت دار و برگه های اطراف نهنج است ولی از لحاظ مصرف دارو یی برگ و ساقه آن مورد توجه است حرشف انگینار انگنار قناریه. توضیح این گیاه در ایران کشت نمیشود ولی در بسیاری از ماخذ آنرا با کنگر معمولی که یکی از گونه های خار تاتاری است اشتباه کرده اند. کنگر فرنگی در عهد ناصر الدین شاه قاجار (نیمه دوم قر. 13 ه) بایران وارد شده. یا کنگر فرنگی وحشی. گیاهی است از تیره مرکبان که در حقیقت گونه خود روی کنگر فرنگی است. ارتفاعش بین 30 تا 40 سانتیمتر و ساقه اش دارای انشعابات بسیار است. این گیاه در افریقای شمالی و اروپا و آسیای غربی بفراوانی میروید خرشوف بری زند العبد انگنار وحشی کارلینا. یا کنگر کوهی کنگر. یا کنگر معمولی کنگر. سازی است که در هندوستان متداول است و آن مرکب است از چوبی بلند که بر آن دو تار بسته است و بر هر طرف چوب کدویی نصب شده: رگ جانم چو کنگر می نوازد نه ظاهر بلکه در سر می نوازد. (روز بهان پارسی)
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ گُ))
قسمی گدا که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرد و بر در خانه ها و دکان های مردم آید و آن شاخ را بر آن شانه مالد تا از آن صدای غرغری پدید آید و بدین وسیله چیزی طلبد. اگر احیاناً در دادن پول اهمال کنند وی کاردی بر اعضای خویش زند و خود را مجرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنگر
تصویر کنگر
((کِ گِ))
کنگری. کنگره، سازی است که در هندوستان متداول است و آن مرکب است از چوبی بلند که بر آن دو تار بسته است و بر هر طرف چوب کدویی نصب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنگر
تصویر کنگر
((کَ گَ))
گیاهی است خاردار با برگ های بریده و ساقه سفید، کوتاه و ستبر که پخته آن را می خورند
فرهنگ فارسی معین
اگر در خواب دید که کنگر داشت و بخورد، دلیل که غمگین شود، اگر نخورد، غم نباشد. محمد بن سیرین
کنگر یک گیاه بیابانی و وحشی است که از کوه جمع می کنند. کنگر در خواب های ما به مال حرام و به زبان گویاتر به مال دزدی تعبیر شده است. نه آن چنان مالی که خود بیننده خواب بدزدد بل که مالی است که قطعا حرام است اما کسی نمی داند صاحبش کیست. روی هم رفته کنگر در خواب خوب نیست مخصوصا اگر تیغ های آن را حس کنید و ببینید. اگر در خواب ببینید خورش کنگر می خورید غمگین می شوید و اگر ببینید که کنگر پاک می کنید مالی به دست می آورید که بیهوده می کوشید آن را تطهیر کنید. منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ جامع تعبیر خواب