معرب گزر است. زردک. هویج. جزر. (یادداشت مؤلف) : هر هویجی باشدش کردی دگر در میان باغ از سیر و کزر. مولوی (مثنوی). از کزر وز سیب و به وز گردکان لذت دوشاب یابی تو از آن. مولوی (مثنوی). - کزر دشتی، کزر بیابانی. ششقاقل. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به گرز و زردک و هویج شود. - کزر موشان، گزر موشان. به لغت لرستان جمجم است. (تحفه). رجوع به جمجم و گزر شود