معنی کروه کروه (کَرْ وَ / وِ) کرو. (حاشیۀ برهان چ معین) (ناظم الاطباء). دندان تهی و فرسوده بود. (فرهنگ اسدی). دندان میان تهی و کاواک را گویند. (برهان) : باز چون برگرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست. رودکی. رجوع به کرو شود لغت نامه دهخدا