ابوریحان گوید: یکی از ثقاه چنان خبر داد که در اطراف کشمیر بیخی است که او را کروه گویند و در وقتی که آن نواحی هوا گرم شود به آن دفع مضرت گرما کنند و این خاصیت در وی عظیم است یکی از اهل ملتان چنان خبر داد که در نواحی ملتان نباتی است که او را کروه گویند و در معالجۀ بعضی تبها بکار برند. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی)
ابوریحان گوید: یکی از ثقاه چنان خبر داد که در اطراف کشمیر بیخی است که او را کروه گویند و در وقتی که آن نواحی هوا گرم شود به آن دفع مضرت گرما کنند و این خاصیت در وی عظیم است یکی از اهل ملتان چنان خبر داد که در نواحی ملتان نباتی است که او را کروه گویند و در معالجۀ بعضی تبها بکار برند. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی)
ثلث و سه یک فرسخ را گویند و آن سه هزار گز است و بعضی گویند چهارهزار گز است و زیاده از این نیست و آن رابه عربی کراع خوانند. ثلث فرسنگ است و در برهان گفته چهارهزار گز و آن را به عربی کراع خوانند. (برهان). و در هیچ کتابی کراع بدین معنی نیامده است. در غیاث اللغات نوشته کروه را به هندی کوس گویند و آن چهارهزار گز مسافت زمین باشد و نزد بعضی سه هزار گز و هر گز ذراع و هر ذراع هشت گره است. در کتب هیئت هندیان و یونانیان و رسائل مسافت و حساب در تعیین کروه اختلاف بسیار کرده اند. (از آنندراج). واحد مسافت است. جهانگیری و رشیدی بمعنی ثلث فرسنگ (که یک میل باشد) نوشته و در برهان بمعنی ثلث و سه یک فرسخ معادل سه هزار گز و بقولی چهارهزار گز آورده و در هندوستان آن را برابر دو میل انگلیسی می گیرند. (فرهنگ نظام). اما در تاریخ ابوالحسن گلستانه هر فرسنگ را دو کروه و نیم شمرده می نویسد: دلیران قزلباشیه دو فرسنگ که عبارت از پنج کروه باشد آنها را تعاقب نمودند: داد نقیب صبا عرض سپاه خزان کز دو کروهی بدید یاو گیان خزان. خاقانی (از آنندراج). یابس جزیره ای است در بحر روم به طول سی کروه و به عرض بیست کروه. نفیس بن محمد را کوشکی است بر دو کروه از مدینه. (منتهی الارب) ، آرامگاه و آشیانۀ مرغان و غیره. (برهان) (ناظم الاطباء). آرامگاه و آشیانه و کنام. (آنندراج) : ببردش دمان تا به البرزکوه که بودش در آنجا کنام و کروه. فردوسی
ثلث و سه یک فرسخ را گویند و آن سه هزار گز است و بعضی گویند چهارهزار گز است و زیاده از این نیست و آن رابه عربی کراع خوانند. ثلث فرسنگ است و در برهان گفته چهارهزار گز و آن را به عربی کراع خوانند. (برهان). و در هیچ کتابی کراع بدین معنی نیامده است. در غیاث اللغات نوشته کروه را به هندی کوس گویند و آن چهارهزار گز مسافت زمین باشد و نزد بعضی سه هزار گز و هر گز ذراع و هر ذراع هشت گره است. در کتب هیئت هندیان و یونانیان و رسائل مسافت و حساب در تعیین کروه اختلاف بسیار کرده اند. (از آنندراج). واحد مسافت است. جهانگیری و رشیدی بمعنی ثلث فرسنگ (که یک میل باشد) نوشته و در برهان بمعنی ثلث و سه یک فرسخ معادل سه هزار گز و بقولی چهارهزار گز آورده و در هندوستان آن را برابر دو میل انگلیسی می گیرند. (فرهنگ نظام). اما در تاریخ ابوالحسن گلستانه هر فرسنگ را دو کروه و نیم شمرده می نویسد: دلیران قزلباشیه دو فرسنگ که عبارت از پنج کروه باشد آنها را تعاقب نمودند: داد نقیب صبا عرض سپاه خزان کز دو کروهی بدید یاو گیان خزان. خاقانی (از آنندراج). یابس جزیره ای است در بحر روم به طول سی کروه و به عرض بیست کروه. نفیس بن محمد را کوشکی است بر دو کروه از مدینه. (منتهی الارب) ، آرامگاه و آشیانۀ مرغان و غیره. (برهان) (ناظم الاطباء). آرامگاه و آشیانه و کنام. (آنندراج) : ببردش دمان تا به البرزکوه که بودش در آنجا کنام و کروه. فردوسی
کرو. (حاشیۀ برهان چ معین) (ناظم الاطباء). دندان تهی و فرسوده بود. (فرهنگ اسدی). دندان میان تهی و کاواک را گویند. (برهان) : باز چون برگرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست. رودکی. رجوع به کرو شود
کرو. (حاشیۀ برهان چ معین) (ناظم الاطباء). دندان تهی و فرسوده بود. (فرهنگ اسدی). دندان میان تهی و کاواک را گویند. (برهان) : باز چون برگرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست. رودکی. رجوع به کرو شود
ناپسند، زشت، یکی از احکام خمسه تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره
ناپسند، زشت، یکی از احکام خمسه تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره