کرشه. (جهانگیری) (آنندراج). فریب. خدعه. (از ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج). مکر. (فرهنگ فارسی معین) : ایلچی هیبت حسود ترا دید بر اسب عمر و گفتش تش هرکه با دولت تو کرده کرش کرده در گردنش زمانه کرش. پوربهای جامی (از فرهنگ فارسی معین از جهانگیری). ، چاپلوسی. (ناظم الاطباء) ، فروتنی. افتادگی. (ناظم الاطباء) (برهان). فروتنی از روی تزویر. (آنندراج). فروتنی کردن بود از روی فریب. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به کرشه، کرشیدن، کرسیدن، کرس و کریس شود