جدول جو
جدول جو

معنی کرش

کرش
(رَ مَ)
به شکنبه درآوردن چیزی را. به شکنبه درآوردن چیزی و قول الرجل بعد ما کلفته امرا: ان وجدت الی ذلک فاکرش. گویند مردی گوسپندی کشت و آن را تکه تکه کرد و آن تکه ها را در شکنبۀ وی داخل نمود تا طبخ کندکسی به آن مرد گفت: کلۀ گوسپند را نیز در شکنبه داخل کن. آن مرد گفت: ان وجدت الی ذلک فاکرش، یعنی اگرراهی پیدا کنم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا