جدول جو
جدول جو

معنی کرب

کرب
(تَ)
دشوار و سخت گردیدن غم برکسی و اندوهگین کردن او را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بی آرام کردن اندوه کسی را. (غیاث اللغات). اندوهگین کردن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ترجمان جرجانی). غمگین کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، دشوار آمدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد) ، کرب بستن دلو را. (منتهی الارب). رسن بستن به دستۀ دول. (ناظم الاطباء) ، تافتن ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تافتن. (منتهی الارب) ، تنگ گردانیدن بند بر بندی. (منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی). تنگ گردانیدن قید و بند را بر بندی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگردانیدن وشیار کردن زمین را جهت کشت. کراب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کراب شود، گرفتن بیخ ستبر و پهن نخل را. (از اقرب الموارد)
سپری و بریده شدن رسن دلو کسی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بریدن کرب دلو کسی و آن ریسمان دلو است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا