جدول جو
جدول جو

معنی کدیوری

کدیوری
(کَ دی وَ)
برزیگری. دهقانی. زراعت کردن. (برهان) (آنندراج). فلاحت. (ناظم الاطباء) :
ماه به ماه می کند شاه فلک کدیوری
عالم فاقه برده را توشه دهد توانگری
مائده سازد از بره بر صفت توانگری
برزگری کند به گاو ازقبل کدیوری.
خاقانی.
، باغبانی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، صاحب خانه بودن. کدخدایی، ریش سفیدی قوم. ریاست طایفه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا