کتگ. کت. کث. کذ. کد. کنده. کند. گند. گنده. جند. جنده. غند. (یادداشت مؤلف) .بمعنی خانه باشد همچون بتکده. (برهان) : تکین بدید بکوی اوفتاده مسواکش ربود تا بردش باز جای و باز کده یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده ست که این سگالۀ گوه سگ است خشک شده. عماره. بدین بی نشان راغ و کوه بلند کده ساختید از نهیب گزند. فردوسی. در کلیدان نبود سخت کده باز کردم درون شدم به کده. طیان. و منصور بن اسحاق به کدۀ محمد بن اللیث فرود آمده بود. (تاریخ سیستان). پیغام داد (امیرخلف) که دانم که دلت گرفته... چون آید که روزی چند به در طعام رویم... امیرحسین گفت سخت صواب آمد بساختند و برفتند و به هر کده ای میهمانی ساخته بودند نیکوتر از دیگر. (تاریخ سیستان). مستی آرد باده چو ساغر دو شود گردد کده ویران چو کدیور دو شود. مسعودسعد. چو آمد کنون ناتوانی پدید بدیگر کده رخت باید کشید. نظامی. مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. نظامی. ، بمعنی ده نیز آمده است که به عربی قریه گویند. (برهان). کت. کند: شه را اگر چه هست فراوان کده رسد از بندگانش هر کده ای را کدیوری. عنصری. و به شهر آمد (امیر خلف) و مشایخ را دستوری داد تا پذیرۀ او شدند و سلام کردند به کدۀ دریشک و ز آنجا بشهر اندرآمد. (تاریخ سیستان)، محل و مکان. جا و مسکن، میخانه، سرداب و زیرزمین. (ناظم الاطباء)، {{پسوند}} کتگ. کت. کث. کد. کذ. کنده. کند. گند. گنده. جند. جنده. غند. (یادداشت مؤلف). مزید مؤخر اسامی و امکنه است، چون: ده کده. میکده. پرستشکده. بارکده. بت کده. مغکده. دانشکده. رودکده. خم کده. آتشکده. (یادداشت مؤلف). با این کلمه متقدمان همه نوع ترکیب ساخته اند، چون: عصمت کده. شوخ کده. زحمت کده. حاتم کده. آسیاکده. دولت کده. آدم کده (دنیا). محنت کده. مصیبت کده. میخ کده (ضرابخانه). عذاب کده. احمق کده. دیوکده. عیسی کده (آسمان چهارم) .دشمن کده. غمکده (بیت الحزن). ظلمتکده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به کد و کت و دیگر مترادفات شود، {{اسم}} کدۀ پستان، سر پستان. (یادداشت مؤلف). خانه پستان: الشطور، گوسفند که یک کدۀ پستانش شیر ندهد. (السامی فی الاسامی). الحضون، آنکه یک کدۀ پستانش از دیگر درازتر بود. (السامی فی الاسامی)