خراشیدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، به شمشیر یا نیزه زدن کسی را و خسته کردن وی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، سخت راندن کسی را، بریدن چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، از پس راندن و دور کردن. (آنندراج) (از منتهی الارب). راندن. یقال کدشت الابل، اذا طردتها. (اقرب الموارد) ، به مشقت و رنج ورزیدن برای عیال خویش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). کسب کردن برای عیال خویش. (ناظم الاطباء) ، به عطا و خیر کسی رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نقول کدشت منه عطاء، اذا اصبته. (منتهی الارب) ، و قولهم اکدش بخبر، یعنی بطرفی از آن خبر بده و آگاه کن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه)