تیره. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج). تیره گون. (اقرب الموارد) : نام و القاب ملک با لقب و نام ملوک لعل با سنگ و صفا با کدرآمیخته اند. خاقانی. آن به گهر هم کدر وهم صفی هم محک و هم زر و هم صیرفی. نظامی. لباس سوسن خیلی ساده زرد کدر برنگ موهایش بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13) ، گرفته. آزرده. دلگیر. آشفته. ملول. پریشان. مشوش. (ناظم الاطباء) ، تار. تاریک. ظلمانی. (ناظم الاطباء). تیره. (یادداشت مؤلف) ، ناصاف. (ناظم الاطباء). دردآلود. (یادداشت مؤلف) : بت درون کوزه چون آب کدر نفس شومت چشمۀ آن ای مصر. مولوی