جدول جو
جدول جو

معنی کدر - جستجوی لغت در جدول جو

کدر
تیره شدن، تیرگی، تاریکی
تصویری از کدر
تصویر کدر
فرهنگ فارسی عمید
کدر
تیره، غیر شفاف، کنایه از غم انگیز، دلگیر، کنایه از غمگین، ناراحت
تصویری از کدر
تصویر کدر
فرهنگ فارسی عمید
کدر(کُ دُرر)
جوان فربه گرداندام سخت و توانا استوارخلقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جوان گرداندام و سخت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کدر(کَ)
دهی است از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. کوهستانی و سردسیر. سکنه 150 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
کدر(کَ دَ)
رستنی باشد بسیار خوشبوی و آن را کادی گویند. شراب آن حصبه و جدری را نافع است تا به حدی که کسی را که آبله بیرون می آید قدری شراب کادی بیاشامد اگر عدد آن پنج باشد به شش نرسد. (برهان) (آنندراج). و آن را به هندی کیورا گویند که گلی است تندبو برگش دندانه های تیز دارد چون اره و در دکن و گوالیار بسیار می باشد. (آنندراج) : و اگر آب گذر نکند و حرارت همی فروزد به شربتهای دیگر چون شراب کدر و قرص کافور بازگردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
بأس تو شهابی است که در کام شیاطین
با حرقتش آتش چو شراب کدرآید.
انوری.
بهر دفع تبش آبله را مصلحت است
از طبیبان که شراب کدر آمیخته اند.
خاقانی.
از برون آبله را چاره شراب کدرست
چون درون آبله دارید کدر باز دهید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
کدر(کَ دَ)
تیرگی هر چه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کدر(کَ دَ)
جمع واژۀ کدره. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به کدره شود
لغت نامه دهخدا
کدر(کَ دِ)
تیره. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج). تیره گون. (اقرب الموارد) :
نام و القاب ملک با لقب و نام ملوک
لعل با سنگ و صفا با کدرآمیخته اند.
خاقانی.
آن به گهر هم کدر وهم صفی
هم محک و هم زر و هم صیرفی.
نظامی.
لباس سوسن خیلی ساده زرد کدر برنگ موهایش بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13) ، گرفته. آزرده. دلگیر. آشفته. ملول. پریشان. مشوش. (ناظم الاطباء) ، تار. تاریک. ظلمانی. (ناظم الاطباء). تیره. (یادداشت مؤلف) ، ناصاف. (ناظم الاطباء). دردآلود. (یادداشت مؤلف) :
بت درون کوزه چون آب کدر
نفس شومت چشمۀ آن ای مصر.
مولوی
لغت نامه دهخدا
کدر(کُ)
جمع واژۀ اکدر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکدر شود
لغت نامه دهخدا
کدر(کُ دُ / کُ دُرر)
خر درشت ستبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کدر(رُ)
ریختن آب را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کدر
تیرگی، تیره گون
تصویری از کدر
تصویر کدر
فرهنگ لغت هوشیار
کدر((کَ دِ))
تیره، تیرگی
تصویری از کدر
تصویر کدر
فرهنگ فارسی معین
کدر
غائمٌ
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به عربی
کدر
Opaque, Muddily, Murky
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کدر
troubleusement, trouble, opaque
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کدر
مٹیالا , مدھم , بے رنگ
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به اردو
کدر
turvamente, turvo, opaco
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کدر
trüb, opak
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به آلمانی
کدر
mętnie, mętny, nieprzezroczysty
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به لهستانی
کدر
мутно , мутный , непрозрачный
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به روسی
کدر
каламутно , каламутний , непрозорий
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کدر
turbiamente, turbio, opaco
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کدر
অস্বচ্ছভাবে , মেঘলা , অস্বচ্ছ
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به بنگالی
کدر
torbido, opaco
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کدر
ขุ่น , ขุ่นมัว , ทึบแสง
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به تایلندی
کدر
kwa njia ya kutatanisha, murudi, opaki
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کدر
bulanık bir şekilde, bulanık, opak
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کدر
濁ったように , 濁った , 不透明な
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کدر
浑浊地 , 混浊的 , 不透明的
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به چینی
کدر
흐리게 , 탁한 , 불투명한
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به کره ای
کدر
keruh, buram
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کدر
धुंधला , अपारदर्शी
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به هندی
کدر
troebel, ondoorzichtig
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به هلندی
کدر
בצורה עכורה , עָכֺּר , אטום
تصویری از کدر
تصویر کدر
دیکشنری فارسی به عبری