بانگ نرم کردن شتر. (منتهی الارب) (از آنندراج) ، اندوهگین کردن کسی را. (از منتهی الارب). بدی رساندن بکسی. (از اقرب الموارد) ، خوار گردانیدن. (از منتهی الارب). ذلیل کردن و خشم گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد) ، جوشیدن دیگ و کذلک الجره الجدیده اذا صب فیها الماء. (منتهی الارب). جوشیدن دیگ و همچنین سبوی تازه هنگامی که آب در آن ریخته شود. (از اقرب الموارد) ، کت نبیذ و جز آن، آغاز شدن غلیان آن پیش از شدت یافتن. کتیت. (اقرب الموارد). و رجوع به همین مصدر شود، کت کلام در گوش کسی، سخن در گوش وی گفتن و راز با وی در میان نهادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شمردن و منه المثل: لاتکته و لاتکت النجوم، ای لاتعده و لاتحصیه و یقال اتانا بجیش مایکت عدده، ای مایحصی. (منتهی الارب). شمردن قوم و فی المثل: لاتکته او تکت النجوم، ای لاتعده و لاتحصیه. (از اقرب الموارد)