شیشه یا شاخ یا کدویی باشد که حجامان آن را بر محل حجامت نهند و بمکند و معرب آن قبه است. (برهان). شیشۀ حجامان. (صحاح الفرس). شاخ و کدوی حجامت. (ناظم الاطباء). کدو یا شیشه ای که حجامان آن را بر محل حجامت نهند و بمکند تا خون به یکجا بهم آید آنگاه بر آن استره زنند. (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) : خواجه بمکد والله خواجه بمکد والله از... تو وز آبش، چون کبه مکد گرّا. معروفی. چو کودک را ز شیرینی تب آید زنندش کبه گر بر سر نکوتر. امیرخسرو (از آنندراج). ، برآمدگی هر چیز. (برهان) (ناظم الاطباء) ، گاهی بر استره نیز اطلاق کنند. (آنندراج)