خاک که بدان چاه و جوی را انباشند. (منتهی الارب) (از آنندراج). خاکی که بدان چاه و نهر را پر کنند. (از اقرب الموارد) ، غار در بن کوه. (از اقرب الموارد) ، سر بزرگ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (شرح قاموس) ، خانه گلی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه ای است از گل. (شرح قاموس) ، کنز. (اقرب الموارد). گنج، بیخ و نژاد چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). اصل و نژاد چیزی. (ناظم الاطباء) (شرح قاموس). اصل. (اقرب الموارد). هو فی کبس غنی، ای فی اصله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ادخله فی الکبس، مقهور و خوار گردانید او را. (از اقرب الموارد)