جدول جو
جدول جو

معنی کافور

کافور
دهی است از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند 83هزارگزی شمال خاوری قاین کوهستانی و گرمسیر است سکنۀ آن 65 تن است، زمینش از آب چشمه مشروب میشود، محصولاتش غلات و شلغم، و شغل سکنۀ آن زراعت و مالداری است راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند 7هزارگزی شمال خاوری قاین کوهستانی و گرمسیر است، آبش از چشمه تأمین میشود، محصولاتش غلات و شلغم، و شغل اهالی آن زراعت و مالداری است، راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام چشمه ای است در بهشت، (منتهی الارب) (غیاث) (ترجمان علامه) (مهذب الاسماء) :
ما مست شراب ناب عشقیم
نه تشنۀ سلسبیل و کافور،
سعدی
جبال ال کافور رشته کوههایی است در چین که بعلت وفور درخت کافور به این نام خوانده شده است، (نخبهالدهر دمشقی ص 152)
لغت نامه دهخدا