معنی کارداری کارداری عمل کاردار، ولایت، حکومت: بخدائی که کرد گردون را کلبۀ قدرت الهی خویش که ندیدم ز کارداری عشق هیچ سودی مگر تباهی خویش، انوری لغت نامه دهخدا