کابلج، کابلیچ، کابلچ، کالوج، انگشت کهین پای، (فرهنگ اسدی) : یا به کفش اندر بکفت و آبله شدکابلیج از بسی غمها ببسته عمر گل پا را بپا (کذا)، عسجدی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن)، انگشت کهین را گویند و آن رابتازی خنصر میخوانند، (جهانگیری چ لکنهو ج 1 ص 185)، انگشت کوچک دست و پا باشد، (برهان)، رشیدی بمعنی انگشت کوچک دست گفته چنانکه شمس فخری منظوم کرده: چون به استحقاق شاهی ممالک زان اوست خاتم ملک سلیمان دارد اندر کابلیج، هم رشیدی گفته که مطلق انگشت کوچک است خصوصیت دست از قرینۀ مقام ناشی شده و آن را کریشک نیز گویند، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)