معنی قوی
- قوی (قُ وا)
- جمع واژۀ قوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). در فارسی گاه قوا نویسند بقیاس ’اعلا’ و ’مولا’. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به قوه شود.
- قوای بحری، نیروی دریایی.
- قوای زمینی، نیروی زمینی
خرد و دانش. (منتهی الارب). عقل. (اقرب الموارد) ، اندام. شدیدالقوی، بمعنی استوارخلقت. (منتهی الارب). بمعنی شدید اسرالخلق. (اقرب الموارد)
