جدول جو
جدول جو

معنی قمز

قمز
(رَ صَ)
فراهم آوردن چیزی. (منتهی الارب). جمع کردن. (اقرب الموارد) ، گرفتن چیزی به اطراف انگشتان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: الکلأ هنا قمز قمز، ای منقطع غیرمتراص، بریده و نابهم چسبیده. (منتهی الارب). در اقرب الموارد نویسد: قمزٌ قمزٌ، ای متقطع
لغت نامه دهخدا