معنی قمر قمر (قُ) جمع واژۀ قمریّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قمریه شود، جمع واژۀ اقمر بمعنی سخت سفید و از این جهت است که قمری پرندۀ معروف را قمری گویند. (از معجم البلدان) لغت نامه دهخدا