جدول جو
جدول جو

معنی قلو

قلو
(رَ)
غوک چوب باختن است. (منتهی الارب) : قلا القله و بها قلواً، غوک چوب باخت. (منتهی الارب). به دودله بازی کردن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به قله شود، سخت راندن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قلا الابل، طردها و ساقها. (اقرب الموارد) ، بریان ساختن است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قلا اللحم، انضجه فی المقلا. (اقرب الموارد). گندم و جز آن بر تاوه بریان کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا