جدول جو
جدول جو

معنی قشر

قشر
(قِ)
پوست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پوست هر چیزی، و در عرف، پوست خشخاش. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح صوفیه) علم ظاهر که نگاه میدارد باطن را. (کشاف اصطلاحات الفنون از لطایف اللغات) ، پوشش هر چیزی و پردۀ آن، عرضی یا خلفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، لباس، هرچه باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قشور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا