معنی قرقمه قرقمه (رِ) بدغذاگردیدن. شیرزده شدن. گویند: قرقم الصبی، بدغذا شد کودک و شیرزده گردید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا