نخست آب خوردن و سیراب نشدن. گویند: قرت الابل قراً، نخست آب خورد و سیراب نشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بازایستادن از بانگ و قطع کردن آواز را: قرت الدجاجه قراً، بازایستاد از بانگ و قطع کرد آواز را، سخن را در گوش ریختن یا راز را با کسی در میان نهادن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گویند: قر الکلام فی اذنه قرّاً، سخن را در گوش وی ریخت یا راز را با وی در میان نهاد. (منتهی الارب) ، آب سرد ریختن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: قر علیه الماء، آب سرد ریخت بر وی. (منتهی الارب) ، بازنگرداندن. (از منتهی الارب). گویند: المراءه تقر لما یصنع بها، یعنی بازنمیگرداند بوسه دهنده و خواهش دیگر دارنده را. (منتهی الارب). و این ابواب همه از باب ضرب است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، ثبات و قرار ورزیدن و آرمیدن. (از منتهی الارب). قر بالمکان قراً و قراراً و قروراً و تقرّتا، ثبات و قرار ورزید در آن و آرمید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)