گنده پیر، سرفه زده. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: به قحبه، ای سعال. (منتهی الارب) ، تباه شکم از دود. (منتهی الارب) (آنندراج) ، زناکار تباه کردار بدان جهت که به بهانۀ سرفه و تنحنح اشاره کند حریف خود را و یا آن لغت مولد است. (منتهی الارب) (آنندراج). فاحشه. زن بدکار: محتسب کون برهنه دربازار قحبه را میزند که روی بپوش. سعدی. بیاموز مردی ز همسایگان که آخر نیم قحبۀ رایگان. سعدی (بوستان)