جدول جو
جدول جو

معنی قتل

قتل
(قِ)
دشمن جنگ آور، مقاتل، جائی که به زدن بر آنجا مردم هلاک گردند، دوست، همتا، مانند. گویند: هما قتلان، ای مثلان. (منتهی الارب) ، پسر عم، دلیر، دانای بدی و فساد. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: انه لقتل شر، ای عالم به. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا