معنی قب قب (قِب ب) پیرو، بزرگ قوم، استخوان بیرون آمده میان دو سرین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استخوان برآمده از پشت میان دو الیه. استخوان که نشست مردم بر آن بود. (مهذب الاسماء). گویند: الزق قبّک بالارض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا