جدول جو
جدول جو

معنی قانون

قانون
اصل، (برهان) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است، (برهان) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفتۀ نحویان ! فاعل مرفوع است و مفعول منصوب و مضاف الیه مجرور، (ترجمه تعریفات)، قاعده، (برهان)، رجوع به قاعده شود، رسم، (برهان)، ناموس، دستور، (برهان) (ناظم الاطباء)، یاسه، (ناظم الاطباء)، یاسا، حکم اجباری که از دستگاه حکومت مقتدر مملکتی صدور یابد و مبنی و متکی بر طبیعت عالم تمدن و متناسب با طبیعت انسان باشد و بدون استثناء شامل همه افراد مردم آن مملکت گردد و اغراض مستبدانۀ اشخاص را در آن دخالتی نباشد، (ناظم الاطباء)،
ترکیبات: قانون دان، قانون زن، قانون شکن، قانون شکنی، قانون گذار، قانون گذاری، قانون نواز، قانونی،
- امثال:
قانون کور است،
، کتاب قانون، دفتر خراج، طریقه، منوال، روش، آئین، شریعت، آداب، شکل، طرز، ترتیب، نظم، (ناظم الاطباء)
نام سازی است از مخترعات معلم ثانی، (ناظم الاطباء)، نام سازی است که مینوازند، (برهان)، آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانۀ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند، (دائره المعارف اسلام، از حاشیۀ برهان چ معین) :
در مجلس دهر ساز مستی پست است
نه چنگ بقانون و نه دف بر دست است
رندان همه ترک می پرستی کردند
جز محتسب شهر که بی می مست است،
شاه شجاع،
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد،
حافظ
لغت نامه دهخدا