- قانون
- آسا، فردید، دات، دادستان، فرسار، دادیک
معنی قانون - جستجوی لغت در جدول جو
- قانون
- دستورها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود
رسم، آیین، روش
اصل اثبات شده در یک علم مثلاً قانون نیوتن، قانون علیت
از آلات موسیقی شبیه سنتور که خرک های متعدد دارد و با مضراب هایی بر انگشتان دست نواخته می شود
قانون اساسی: قانونی که پایه و اساس همۀ قانون های مملکت و حکومت است
- قانون
- اصل، مرام است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود
- قانون
- قاعده، آیین، اصل و مقیاس چیزی، مقررات و احکام دولتی
- قانون
- یکی از آلات موسیقی شبیه به سنتور که با انگشتان دست نواخته می شود
- قانون
- Rule, Law
- قانون
- lei, (PT) regra
- قانون
- Gesetz, (DE) Regel
- قانون
- prawo, (PL) zasada
- قانون
- закон , правило
- قانون
- закон , правило
- قانون
- ley, (ES) regla
- قانون
- loi, (FR) règle
- قانون
- legge, (IT) regola
- قانون
- wet, (NL) regel
- قانون
- कानून , नियम
- قانون
- hukum, (ID) aturan
- قانون
- قانونٌ ,
- قانون
- 법 , 법 , 규칙
- قانون
- חוק , חוק , חוק
- قانون
- 法律 , 规则
- قانون
- 法律 , 規則
- قانون
- yasa, (TR) kural
- قانون
- sheria, (SW) kanuni
- قانون
- กฎหมาย , กฎหมาย , กฎ
- قانون
- আইন , আইন , আইন
- قانون
- قانون , قانون , قاعدہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آسایی
داتیک داتیکان آساییک کناریک چغانه زن
داتیها آیینی طبق قانون مطابق قاعده: این امر قانونا انجام شده
منسوب به قانون، امری که طبق قانون انجام گیرد، مقابل غیرقانونی
Lawful, Legal, Rightful, Statutory
legal, legítimo, estatutário
gesetzlich, legal, rechtmäßig, statutär
legalny, prawowity, statutowy