جدول جو
جدول جو

معنی قانون - جستجوی لغت در جدول جو

قانون
دستورها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود
رسم، آیین، روش
اصل اثبات شده در یک علم مثلاً قانون نیوتن، قانون علیت
از آلات موسیقی شبیه سنتور که خرک های متعدد دارد و با مضراب هایی بر انگشتان دست نواخته می شود
قانون اساسی: قانونی که پایه و اساس همۀ قانون های مملکت و حکومت است
تصویری از قانون
تصویر قانون
فرهنگ فارسی عمید
قانون
نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب، (ناظم الاطباء)، این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های من پلیه و لوزن تدریس میشد
لغت نامه دهخدا
قانون
منزلی است میان بعلبک و دمشق، (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب)، جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها، بعقیدۀبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی هست که محل فرود آمدن قوافل است، (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
قانون
اصل، (برهان) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است، (برهان) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفتۀ نحویان ! فاعل مرفوع است و مفعول منصوب و مضاف الیه مجرور، (ترجمه تعریفات)، قاعده، (برهان)، رجوع به قاعده شود، رسم، (برهان)، ناموس، دستور، (برهان) (ناظم الاطباء)، یاسه، (ناظم الاطباء)، یاسا، حکم اجباری که از دستگاه حکومت مقتدر مملکتی صدور یابد و مبنی و متکی بر طبیعت عالم تمدن و متناسب با طبیعت انسان باشد و بدون استثناء شامل همه افراد مردم آن مملکت گردد و اغراض مستبدانۀ اشخاص را در آن دخالتی نباشد، (ناظم الاطباء)،
ترکیبات: قانون دان، قانون زن، قانون شکن، قانون شکنی، قانون گذار، قانون گذاری، قانون نواز، قانونی،
- امثال:
قانون کور است،
، کتاب قانون، دفتر خراج، طریقه، منوال، روش، آئین، شریعت، آداب، شکل، طرز، ترتیب، نظم، (ناظم الاطباء)
نام سازی است از مخترعات معلم ثانی، (ناظم الاطباء)، نام سازی است که مینوازند، (برهان)، آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانۀ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند، (دائره المعارف اسلام، از حاشیۀ برهان چ معین) :
در مجلس دهر ساز مستی پست است
نه چنگ بقانون و نه دف بر دست است
رندان همه ترک می پرستی کردند
جز محتسب شهر که بی می مست است،
شاه شجاع،
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد،
حافظ
لغت نامه دهخدا
قانون
اصل، مرام است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
قانون
قاعده، آیین، اصل و مقیاس چیزی، مقررات و احکام دولتی
تصویری از قانون
تصویر قانون
فرهنگ فارسی معین
قانون
یکی از آلات موسیقی شبیه به سنتور که با انگشتان دست نواخته می شود
تصویری از قانون
تصویر قانون
فرهنگ فارسی معین
قانون
آسا، فردید، دات، دادستان، فرسار، دادیک
تصویری از قانون
تصویر قانون
فرهنگ واژه فارسی سره
قانون
رسم، روش، طرز، طریقه، نظم، هنجار، آیین، ضابطه، قاعده، مقررات، ساز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قانون
القانون
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به عربی
قانون
Rule, Law
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قانون
loi, (FR) règle
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قانون
ley, (ES) regla
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قانون
lei, (PT) regra
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قانون
Gesetz, (DE) Regel
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به آلمانی
قانون
prawo, (PL) zasada
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به لهستانی
قانون
закон , правило
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به روسی
قانون
قانون
دیکشنری اردو به فارسی
قانون
قانون , قانون , قاعدہ
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به اردو
قانون
আইন , আইন , আইন
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به بنگالی
قانون
กฎหมาย , กฎหมาย , กฎ
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به تایلندی
قانون
sheria, (SW) kanuni
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قانون
yasa, (TR) kural
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قانون
法律 , 規則
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قانون
法律 , 规则
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به چینی
قانون
חוק , חוק , חוק
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به عبری
قانون
закон , правило
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قانون
hukum, (ID) aturan
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قانون
कानून , नियम
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به هندی
قانون
wet, (NL) regel
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به هلندی
قانون
legge, (IT) regola
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قانون
법 , 법 , 규칙
تصویری از قانون
تصویر قانون
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قانونا
تصویر قانونا
داتیها آیینی طبق قانون مطابق قاعده: این امر قانونا انجام شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانونی
تصویر قانونی
داتیک داتیکان آساییک کناریک چغانه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانونی
تصویر قانونی
آسایی
فرهنگ واژه فارسی سره