جدول جو
جدول جو

معنی قارن

قارن
(رَ)
نام کسی که به سرکردگی چهل هزار تن به سال 32 هجری قمری در خراسان خروج کرد. ابن اثیر گوید قارن گروه فراوانی از ناحیۀ طیسین و مردم باذغیس و هرات و قهستان در حدود چهل هزار تن فراهم آورده و حرکت کرد. قیس حاکم آن سامان در این باره با ابن خازم مشورت کرد ابن خازم او را گفت به عقیدۀ من در برابر لشکر قارن مقاومت نباید کرد زیرا من دستوری از ابن عامر دارم مبنی بر اینکه اگر جنگی در خراسان رخ دهد من فرماندۀ آن هستم و نوشته ای ساخته و جعلی در این باره نشان داد. به دنبال این داستان قیس را مبارزه و کشمکش با قارن خوش نیامد و از خود مقاومتی نشان نداد و به سوی ابن عامر حرکت کرد. ابن عامر او را سرزنش کرد که چرا در برابر حملۀ قارن ایستادگی نکرده و به سوی من رو آورده ای. گفت به موجب فرمانی که ابن خازم به من ارائه داد چنین کردم. از آن طرف ابن خازم با چهارهزار نفر به سوی قارن براه افتاد و به سپاهیان خود دستور داد که پیه و چربی با خود همراه بردارند و چون به قارن نزدیک شد فرمان داد که هریک بر نوک نیزۀ خود پارچه ای پیه ناک و چرب قرار دهند و چون شب فرارسید خود با ششصدنفر به عنوان مقدمۀ لشکر پیشاپیش براه افتاده و دستور داد که پارچه های سر نیزه را روشن کنند و نیم شب مقدمۀ لشکر او به خیمه های قارن رسیدند. ایشان شعله های آتش را که به هرطرف در حرکت بود دیدند پریشان و هراسناک شدند. مقدمۀ لشکر ابن خازم با آنان نبرد کردو مسلمانان دیگر نیز رسیده و گرداگرد آنان را فراگرفتند قارن کشته شد و لشکریانش شکست خوردند و فرار کردند. لشکر ابن خازم آنان را دنبال کرده و بسیاری را کشتند و گروه فراوانی را اسیر کردند و ابن خازم داستان فتح را به ابن عامر نوشت ابن عامر از این پیروزی خشنود گردید و او را بر حکومت خراسان مقرر گردانید. وی در این مقام بود تا غائلۀ جمل پایان یافت و سپس به سوی بصره روی آورد (کامل ابن اثیر ج 3 ص 66) (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 505) و رجوع به تاریخ طبری شود
لغت نامه دهخدا