جدول جو
جدول جو

معنی قادراندازی

قادراندازی
(دِ اَ)
عمل قادرانداز. قدراندازی. تیراندازی:
به وقت آنکه کند قصد قادراندازی
به غیر سینۀ دشمن نباشدش برجاس.
شمس فخری.
رجوع به قادرانداز شود
لغت نامه دهخدا