معنی فیروزرایی فیروزرایی تسلط، چیرگی، دیگران را به اطاعت داشتن: به فیروزرایی شه نیکبخت به تخت رونده برآمد ز تخت، نظامی، رجوع به فیروزرای شود لغت نامه دهخدا