اطراف و پیرامون دهان را گویند از جانب بیرون، خواه از انسان و خواه حیوان دیگر باشد، گرداگرد دهن، پوز، (فرهنگ فارسی معین)، فوزه، پتفوز، هجوم و غلبه را نیز گویند، (برهان) : به مرو شاهجان باشی تو آنگه که اینجا لشکر سرماکند فوز، سوزنی، در این معنی و شاهد جای تأمل است، چه معنی اول نیز مناسب است، (حاشیۀ برهان چ معین)، صدایی که در هنگام جماع کردن از کسی برآید، (برهان)، فوزافوز، (رشیدی)، سوزنی گوید: چنان کشیم و چنان دربریم ما همه شب که خواب ناید همسایه را ز فوزافوز، وفوزافوز ترکیبی است نظیر سراسر، دمادم، کشاکش، (از حاشیۀ برهان چ معین)، آروغ، (برهان) (اسدی)، فوژان، فوگان، رجوع به این کلمات شود، واز آن فعل ساخته اند مانند این مثال: شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق گهی بگرید و گاهی به ریش برفوزد، طیان، و رجوع به فوزیدن شود