جدول جو
جدول جو

معنی فورت

فورت
(فَ رَ)
شدت و جوشش خشم. فور. فوران: شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت. (سندبادنامه). در خانه پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعۀ او سکون یافت. (ترجمه تاریخ یمینی). فورت آن مهم و سورت آن ملم فرونشست. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فور و فوران شود
لغت نامه دهخدا