معنی فلق
- فلق (فِ)
- بلا و سختی. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد) ، کار شگفت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شکاف دهان. (منتهی الارب) ، چوب و شاخ که آن را دونیم نمایند جهت کمان، پس هر نیمه اش فلق باشد، کمانی که از نیمۀ شاخ و چوب سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
