معنی فطم فطم (دَ نَ جَ) بریدن چیزی را، بازداشتن مرد را از عادت وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، از شیر بازگرفتن. (از اقرب الموارد). رجوع به فطام شود لغت نامه دهخدا