فریفتن. (آنندراج) (انجمن آرا). فریب دادن. گول زدن: بدین تخت شاهی مخور زینهار همی خیره بفریبدت روزگار. فردوسی. چو با او نشاید نبرد آزمود به چیز فراوانش بفریب زود. اسدی. چو طاووس خوبی، اگر دین بیابی وگر تنت بفریبدت همچو ماری. ناصرخسرو. آن را که چنین زنیش بفریبد شاید که خرد بمرد نشمارد. ناصرخسرو. به دین و کفر مفریبم کزین پس مرا هم کفر و هم ایمان تو باشی. خاقانی