جدول جو
جدول جو

معنی فره

فره
(دَ سَ)
خرامیدن. (منتهی الارب). اشر. (اقرب الموارد). فیریدن. (منتهی الارب). بطر. (اقرب الموارد) ، دنه گرفتن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ناسپاس شدن و شادکام شدن به افراط. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا