معنی فره فره (دَ سَ) خرامیدن. (منتهی الارب). اشر. (اقرب الموارد). فیریدن. (منتهی الارب). بطر. (اقرب الموارد) ، دنه گرفتن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ناسپاس شدن و شادکام شدن به افراط. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا