جدول جو
جدول جو

معنی فروآسودن

فروآسودن
(دُ مَ تَ)
آسودن. برآسودن. استراحت کردن:
در آن دیر کهن فرزانه شاپور
فروآسود کز ره بود رنجور.
نظامی.
، خفتن. بخواب رفتن:
زمین در سر کشیده چتر شاهی
فروآسوده یکسر مرغ و ماهی.
نظامی.
رج__وع به آسودن شود
لغت نامه دهخدا