جدول جو
جدول جو

معنی فرکنده

فرکنده
(فَ کَ دَ / دِ)
فرسوده و کهنه شده و ازهم ریخته. (برهان) :
چون زورق فرکنده فتاده به جزیره
چون پوست سر پای شتر بر در جزار.
خسروی.
رجوع به فرکند شود
لغت نامه دهخدا