معنی فرکندن فرکندن (مَ زی یَ نِ / نَ دَ) پوسیدن. متلاشی شدن. (یادداشت به خط مؤلف) : از پشت یکی جوشن خرپشته فرونه کز داشتنش غیبۀ جوشنت بفرکند. عمارۀ مروزی لغت نامه دهخدا