جدول جو
جدول جو

معنی فرک

فرک
(دَ)
مالیدن جامه و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). مالیدن جامه. (اقرب الموارد) ، دشمنی سخت، دشمنی زن و شوی و دشمن داشتن زن شوی را. (منتهی الارب). کینه توختن و گویند این لغت خاص کینه توختن زن و شوی است، تراشیدن چیزی را از جامه یا چیز دیگر آنچنانکه پراکنده و پوست کنده شود. ودر اللسان آمده است که فرک مالیدن چیزی است تا چون گردکان پوست از مغزش جدا گردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا